یادی از حاج یوسف خدادادی؛ یار مهربان کتاب

آرخا: هنوز کتاب فروشی اش سرپاست هرچند اغلب اوقات کرکره اش پایین است. نام حاج یوسف خدادادی برای یک نسل از اهری ها با نام « کتاب» همراه بوده است. زنده یاد خدادادی از ایام جوانی به کار کتاب فروشی روی آورد. وی در ابتدای دهه ۳۰ شمسی چاپخانه شهاب را دایر کرد که هفته نامه شهاب اهر (۳۲ـ۱۳۳۱) نیز مدتی آنجا چاپ شد. کتابخانه مرحوم خدادادی محل آمد و شد دوستداران کتاب و نویسندگان و شعرا بود. تا آخر عمر این کتابخانه را فعال نگاه داشت.
سرانجام حاج یوسف خدادادی ۲۶ شهریور سال ۹۱ درگذشت. یوسف خدادادی متولد سال ۱۳۰۴ شمسی؛ پیر مطبوعات، پیش کسوت چاپ و نشر و خادم کتاب در ارسباران نام یافت.
نشریه گویا در یک اقدام ارزنده همزمان با چهلم درگذشت خدادادی یادنامه ای در ۸ صفحه با عنوان «یارِ مهران» همراه شماره ۱۸۴ خود منتشر ساخت. این ویژه نامه مقدمه ای کوتاه و زیبا داشت؛ « زنده یاد حاج یوسف خدادادی پس از ۸۷ سال زندگی پر فراز و نشیب و آمیخته با شوق زیستن، سرانجام ۲۶ شهریورماه امسال چشم بر دنیای فانی بست. خدادادی مرد خوب زندگی بود اما عشق انباشته در قلب مهربانش فراتر از آن بود که در حصار « خانه» و « خانواده» بماند و جغرافیای حیاتش به وسعت میهن بود و تعلق خاطرش و دغدغه ی وافرش گاه تا ارتفاع « ملی شدن نفت » اوج می گرفت. برای همین به نشر « آگاهی» و « حق دانستن مردم » شوق داشت پس به چاپ و نشر و مطبوعات روی آورد و « کتاب »، شد رفیق شفیقش. از میان همه ی علایق و کوشش هایش، او بیش از همه « خادم » کتاب بود. یارِ مهربان « کتاب » بود و خود آن قدر با « کتاب » زیست که بر صورت «‌ کتاب » آمد و شد « یار ِمهربان».
مقالات و یادداشت ها و اشعار متعددی در آن آمده بود. در انتهای مقاله حسین دوستی آمده است؛« دیگر در کتابفروشی، حاج یوسف خدادادی را نخواهیم دید. دیگر یادگار شهاب اهر ، لذت تشویق های پیرمرد همیشه کتابخوان ، شیرینی تبسم های صمیمی او ، معلومات هزاران صفحه کتاب در سینه وی و … را هرگز مشاهده نخواهیم کرد. اما هر روز که از مقابل مغازه اش خواهیم گذشت ، یقیناً روح او را در آنجا شاهد و ناظر خواهیم یافت».
بایرام عبدی در یادداشت خود این عبارت را داشت که؛ «کتابخانه حاج یوسف خدادادی هم برای ما شعرا و نویسندگان انجمن ادبی بود و هم خانه ی امید».
یا عبدالحسین اعلم الهدا نوشت؛ « مرحوم حاج یوسف خدادادی، مردی خودساخته، حاضر در متن جامعه، معاشر با همه، زنده دل و علاقه مند به خواندن و نوشتن بود. جالب آن که آخرین لحظه زندگی دست از مطالعه روزنامه برنداشت».
در مقاله دکتر ابوالفضل قاسمبگلو آمده است؛ « همین شخصیت‌ها هستند که به شهر هویت می‌بخشند و فرهنگ و ادب را برای نسل‌های بعدی به ارث می‌گذارند و باید باور کنیم آنچه از دست می‌دهیم قابل تکرار و تجدید نیست و فقدانشان برای همیشه بر سکوت شهر سایه خواهد افکند. چگونه کتابفروش و کتابخوان دیگری برای خود تاریخی ۷۰-۶۰ ساله خواهد ساخت تا بتواند جای او را بگیرد».
و در یادداشت جعفر خضوعی؛ « شهروندان اهری او را با کتاب می شناختند و خوب می شناختند. کسی که تا آخر عمر عشقش به کتاب و روزنامه فروکش نکرد و با این دو عزیز زندگی کرد. او منبع ارزشمندی از تاریخ فرهنگ ارسباران به حساب می آمد و کتابخانه اش محل رجوع محققین و نویسندگان بود. عمری را با عشق و کوشش در عرصه ی مطبوعات و کتاب سپری کرد. کتابخانه و کتابفروشی او محلی بود برای گرد هم آیی شیفتگان فرهنگ و ادب منطقه و منبع موثق و غنی برای تحقیق و پژوهش تاریخ فرهنگ ارسباران. او تا آخرین روزهای عمر این کتابفروشی را زنده نگاه داشت و جویندگان کتاب های دست نیافتنی همواره به او مراجعه می کردند».
در بخشی از مقاله اصغر محمودآبادی آمده است؛ « حاج یوسف خدادادی تا آخر عمر از عشق خود یعنی کتابفروشی دست نکشید. دانش آموز که بودیم وقتی از کنار مغازه اش می گذشتیم اصحاب فرهنگ را می دیدیم که پشت پیشخوان نشسته اند و گپ می زنند. حاج یوسف خداددادی چاپخانه هم داشت و تقریباً اغلب کتاب هایی که قبل از انقلاب از نویسندگان و شعرای ارسباران به چاپ رسیده، چاپ خداددادی روی آنها نقش بسته است».

۱۹۳۴۶۳۰